روزایی که گذشت
توسط Mohsen シ در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۴۰۰
حدس بزنین کی اینجاست! آیم بک بیبی :) میدونم در چه حد دلتنگم شدین لازم نیست غرورتون رو بشکنین و بگین... منم دلتنگ شما بودم 😂
حقیقتش حس و حال وبلاگ نویسی ندارم ولی خوب با توجه به ماجراهای اخیر گفتم بیام چند کلامی حرف بزنم. وگرنه به لحاظ فنی من هیچوقت بیان رو ترک نکردم. اکثر اوقات یا تنبلی میکنم و یا هربار که پشت کامپوتر میشینم و میخوام چیزی بنویسم به خودم میگم «آخرش که چی؟ چه فایده برات داره؟» اما بعضا باید نوشت.
قبل اینکه در مورد تابستونی که گذشت بنویسم چند تا خبر دارم:
اولی اینکه یکی از دوستان مجازی نسبتا قدیمی به بلاگ بیان اومده. خوشحال میشم اگر حمایتش کنین :) شاید از نوشتههایی که مینویسه خوشتون بیاد و حتی متوجه بشین علایق مشترک دارین. این هم لینک وبلاگ هستش.
و خبر دوم اینه که وبلاگها ظاهرا از الان به صورت پیشفرض از پروتکل Https استفاده میکنن و اگر دیدین توی ظاهر قالبتون مشکلاتی به وجود اومده کافیه از آموزش دوستمون استفاده کنین که خیلی وقت پیش توی پیوندهای روزانه گذاشتم. اگر خلاصه بگم باید از قالب html اون آدرس هایی که با http شروع میشن رو پیدا کنین و :http ها رو ازشون حذف کنین تا مرورگر با توجه به پروتکلی که در اون زمان ازش استفاده میکنه اون فایلا رو لود کنه. در غیر این صورت ممکنه ظاهر وبلاگتون به هم بخوره.
اما در مورد تابستونی که گذشت... این تابستون از نظر روحی و روانی یک رولر کاستر بود. بعضی اوقات شادترین فرد روی زمین بودم بعضی اوقاتم حس میکردم یک موش فاضلابی آب کشیده زیر بارون شهرم! این کرونای ملعون به کنار... واقعا جو همه چیز عوض شده. حتی فضای بلاگ بیان که یک زمانی عاشقش بودم هم خیلی با قبل تغییر کرده.قبلنا همه چیز در تعادل بود. اگر یک پست غمگین داشتیم شاید هفته بعدش شاهد یک پست شاد از همون شخص بودیم ولی الان چی؟ بعضی آدما از اوضاع کشور گلایه میکنن. بعضیای دیگه از مشکلات زندگیشون حرف میزنن و بعضیای دیگه هم چه میدونم از رابطه که دارن و رابطهای که داشتن و رابطهای که خواهند داشت حرف میزنن؛ انگار که کل زندگی به همین رابطه ختم شده... قبل اینکه بیاین سرم بریزین اینو بگم هر کسی هر چی خواست میتونه بنویسه و همه توی اینترنت این آزادی رو دارن که هر چی خواستن رو بنویسن. و منم هیچ مشکلی با این قضیه ندارم ولی تک بعدی جلو رفتن هیچوقت نتیجه خوبی نداشته... به علاوه فکر کنم خیلیا اصلا اهمیتی نمیدن به این چیزا. در هر حال مواظب خودتون باشین. اگر کاریه که میتونین برای بهتر شدن حالتون یا شرایط انجام بدین پس انجامش بدین ولی اگر نمیتونین، بیخیالش بشین چون غر زدن در موردش هیچوقت هیچ کمکی به آدم نمیکنه و فقط باعث پیری زودرس میشه! بازگو کردن همه چیزای شخصی هم واقعا چیز خوبی نیست حتی منم با اینکه چیز خاصی اینجا نگفتم آرزو میکردم ای کاش با یک هویت ناشناس مینوشتم. اینطوری دردسرهایی که ممکنه برای آدم پیش بیاد کمتره. بعلاوه بعدنا اگر اتفاقی افتاد باید باز وقت و انرژیت رو رو این بزاری که به مردم توضیح بدی چه اتفاقی افتاده و قضیه از چه قراره!
یک اخلاق عجیبی که من دارم اینه نمیتونم تو یک وضع بد باقی بمونم. یعنی از افسرده بودن و به فاز دپ رفتن خسته میشم! به لطف این اخلاق که نمیدونم از کجا یکهو پیداش شد تصمیم گرفتم که بیخیال همه چیز و همه کس بشم و روی خودم کار کنم. هرازگاهی میرفتم پیادهروی و توی جاده باغها قدم میزدم. هرازگاهی به باغ خودمون میرفتم و اگر کمکی از دستم بر میومد انجام میدادم و از همه مهمتر چیزایی که دوست داشتم رو یاد میگرفتم و سرم به کار ترجمه مشغول بود. این اواخر هم یکی از دوستای من بهم پیشنهاد داد که توی پروژهای باهاش همکاری کنم و خدا میدونه چقدر بهش مدیونم! یعنی خدا از این دوستا بده واقعا :| چون اول اینکه باعث شد تجربههای جدید به دست بیارم و عیار کار به دستم بیاد و بدونم تا چه حد به کارم مسلطم و جدای از اون کاری بود که بهش علاقه داشتم و در ازاش پول هم میگرفتم. به قول خارجیا یک win-win-win بود برام! اگر خلاصه بگم پروژه اینطوری بود که معلما از پنل خودشون حین تدریس میتونن سوالات تستی و صحیح غلط رو اضافه کنن و دانشآموزای توی استریم یک دکمه دارن که با زدنش سوالات براشون نمایش داده میشه و میتونن به سوالات پاسخ بدن. بعدش هم نتایج براشون نشون داده میشه و معلما هم میتونن از طریق پنل آمار پاسخ به سوالات رو ببینن و حتی رتبهبندی دانشآموزا برای هر آزمون رو ببینن. من قسمت مربوط به فرانت اندش رو انجام دادم. یعنی هر چیز مربوط به ظاهر سایت و گرفتن سوالات و نحوه نمایش و تعامل با صفحه. چیز خیلی خوفی که در مورد این پروژه دوست داشتم اینه برای ارتباط زنده از وب سوکت استفاده کردیم که وقتی معلمی سوالات رو ساخت دیگه لازم نبود دانشآموزا صفحه رو ریفرش کنن و یا مثلا برنامه رو جوری بنویسیم که هر ده ثانیه یکبار برای بررسی اینکه سوالی اومده یا نه به سرور درخواست فرستاده بشه. «آنی ور، آنی تایم» بیبی :))
و بعد اون هم مشغول یادگیری ReactJS و کار با Nodejs , Express , MySql و چیزای دیگه مربوط به وب و کامپیوتر بودم. میخواستم با MongoDB کار کنم که دیدم فقط رو ویندوز 10 نصب میشه و من بخاطر مشکلات درایوری و پرفورمنس همچنان از ویندوز 8.1 استفاده میکنم. البته بعدا یادم افتاد در کنار ویندوز Ubuntu رو دارم که میتونستم روش نصب کنم :/ ولی خوب حالا هر چی... به لطف تحریمهای ستمگرانه آمریکای جهانخوار و لطف فراوان جمهوری اسلامی ایران هم mlab و firebase تحریمن وگرنه واقعا چیزای خوفی بودن انگار -ـ- واقعا بده آدم تصور خودبزرگ بینی داشته باشه ولی ببینه تو چیزای ساده هم خیلی از بقیه عقبه و در حقیقت هیچی بلد نیست. دیگه به این حقیقت ایمان آوردم که هر کسی که بیشتر میدونه بیشتر میفهمه که جاهل هستش و خیلی برای پیشرفت جا داره!
به کلاس آموزش رانندگی هم ثبت نام کردم که اساسا باید همون سال پیش میگرفتم ولی خوب تنبلیه دیگه! خدا رو شکر تو دوره نوجوونی بابام رانندگی رو بهم یاد داد و مشکل زیادی توی رانندگی ندارم. اگرچه واقعا رانندگی با ماشینهای جدید (و علی الخصوص ماشینهای آموزش) سخته ولی بعد یک مدت قلق کار دست آدم میاد. بعدا باید برم گواهینامه موتورسیکلت رو بگیرم با اینکه مدت زیادی میشه برای رفتن به باغ یا حتی برای رفت و آمد توی روستا ازش استفاده میکنم ولی رانندگی بدون گواهینامه توی شهر استرسزا هست :/
خلاصه تابستون هم اینطوری سپری شد و با اینکه راضیم ولی یقین دارم میتونستم کارای مفید خیلی زیادتری انجام بدم. تو اینجا مخاطبهامو برنامهنویسهای وب قرار ندادم و سعی کردم مطالبم رو طوری بنویسم که همه بتونن ازشون استفاده کنن ولی شاید تو آینده این رویه فرق کنه. نمیدونم برای این وبلاگ جدا بزنم یا همینجا بنویسم ولی در هر حال ببینیم چی میشه.
اگر عمری ازم باقی موند چند پست و ابزار هستن که توی برنامه قرار دادمشون. سعی میکنم بنویسم و منتشرشون کنم شاید براتون جالب باشن. تا اون زمان امیدوارم تنتون سالم و دلتون خوش باشه.
راستی دوستان قدیمی که اینجا رو میخونن هم یک خبری بدن :| نه وبلاگ دارین نه راه ارتباطی! میگین با کفدر کاکل به سر نامه بدیم؟ 😂 خوشحال میشم اگر اوضاع حالتون رو بدونم!
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
سلام
عاشق ادبیاتت شدم بیبی😂😂
ممنون از لینک🌺🌹:)
خیلی کار خوبی کردی، زبان های mysql و nodejs و ...
من یه عادتی که دارم اینکه تا به یه زبان، حالا یا برنامه نویسی یا طراحی وب یا صحبت کردن، خوب مسلط نمیشم، نمیرم سراغ بعدی، یا اگر برم در حد نیاز برطرف کردن میرم
به فرض مثال، همین html و css خیلی ساده به نظر میاد، ساده اس، چیزی نداره، ولی اگر خوب مسلط نباشی واسه یه چیز ساده میای js رو دخیل میکنی که کار css رو انجام بده😄
یا مثلا همین display ها، انقدر حرف واسه گفتن دارنـــــــــــــــــــــ.... و غیره و غیره
دوست قدیمی هم خوش اومده، به جا نیوردم، درباره من هم متن نوشته بود
اسم و وبلاگ قدیمش رو میتونم بپرسم؟
سلام!
سلام سلام سلام
به به ، چه پست طولانی خوشمان آمد 😁😍 خدا قوت پهلوان ، تابستون چه کارا که نکردین
من فوقش رفتم باغ و چهارتا فیلم دیدم 😂 هیچ خودمم نمیدونم چطور گذشت
امان از این تنبلی ، دوساله میخوام برم گواهینامه بگیرم ، هر سال یه کاری پیش میاد و نمیتونم 😑
بالاخره که گواهینامه میگیرم ✊😐
یاد گرفتن زبان جدید خیلی خوبه ، ولی من حوصلشو ندارم 😂 خیلی تنبل شدم قبول دارم ، ولی در عوض دارم رو انگلیسیم کار میکنم 🙂
موفق باشید 🌹
سلام! ^_^ چخبرا؟